اشاره
این روزها مفهوم اتاق فکر (Think Tanks) با نامهای مختلفی همچون کانون تفکر، اندیشکده و اندیشگاه بر سر زبانها افتاده است. شواهد نشان میدهد که برخی از بخشها و سازمانهای دولتی کشور به اتاقهای فکر تجهیز شدهاند و برخی از شرکتهای خصوصی پیشرو نیز به دنبال تاسیس اتاقهای فکر هستند. از آنجا که این مفهوم برای بسیاری از مدیران و کارشناسان سازمانها و شرکتها تازگی دارد، بر آن شدیم تا در چند شماره از نشریه، با زبانی ساده و کاملاً اجرایی به تبیین جنبههای مختلف اتاقهای فکر بپردازیم و به پرسشهایی از این دست پاسخ دهیم که اتاق فکر چیست؟ چه ماهیتی دارد؟ از کجا آمده؟ چه کارکردهایی دارد؟ چگونه کار میکند؟ کارکنان آن را چه کسانی تشکیل میدهند؟ چه انواعی از اتاقهای فکر وجود دارد؟ و از این قبیل.
مقالهای که پیش رو دارید، نخستین گفتار از این مقالات به شمار میآید.
گریزی به گذشته
آشنایی من با مفهوم اتاقهای فکر به سالهای ۷۳ـ۱۳۷۲ بازمیگردد؛ زمانی که با جمع کوچکی از همکاران به طور شهودی سرگرم راهاندازی یک اتاق فکر ـ و شاید نخستین اتاق فکر کشور ـ در یک موسسهی دفاعی بودیم (جالب است بدانید که اندیشگاه رَند نیز به عنوان نخستین اتاق فکر دنیا در بخش دفاعی ایالات متحده پدید آمد). در آن سالها گمان نمیبردم که کمتر از دو دهه بعد موجی ملی در این زمینه برخیزد و تقریباً سراسر کشور را فراگیرد. در طول این سالها من فرصت یافتم تا ضمن تعمیق مطالعات خود در این زمینه، راهاندازی اتاقهای فکر دیگری را هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی تجربه کنم و یا در راهاندازی آنها مشارکت جدی داشته باشم. این تجربهها به من نشان داد که هرچند از دیدگاه تاریخی، اتاقهای فکر در ایالات متحده روییده و بالیدهاند اما برخلاف آنچه نویسندهای به نام جیمز ای. اسمیت عقیده دارد، اتاقهای فکر لزوماً “آمریکایی بالفطره” نیستند و میتوانند در سایر جوامع از جمله در ایران اسلامی نیز با افت و خیزهایی به کار گرفته شوند. من از نزدیک تاثیر اتاقهای فکر بر مدیران و کارشناسان ـ و در مجموع بر سازمانها ـ را دیدهام و اینک به ضرورت حضور آنها در فرایندهای سیاستگذاری و تصمیمگیری اعتقاد راسخ دارم؛ البته اتاقهای فکر حرفهای و نه از آن نوع اتاقهای فکر که اینک در برخی از سازمانها رایج شدهاند.
اتاق فکر چیست؟
شاید بدانید که در کشورهای پیشرفتهی جهان اتاقهای فکر را “قوهی چهارم” مینامند؛ قوهای در تراز سه قوهی دیگر که ساختار یک حاکمیت را میسازند. اما قبل از اینکه بگوییم این قوهی چهارم چیست و چه ماهیتی دارد باید بگوییم که چه نیست. اتاق فکر برخلاف آنچه این روزها در کشور ما از آن فهمیده میشود، یک اتاق با چند میز و صندلی و یا یک میز کنفرانس و جلسه نیست که هر از گاهی درب آن را بگشایند و مدیران یا کارشناسان در آن به تفکر یا خلق فکر بپردازند! به زبان سادهتر، اتاق فکر اتاق جلسات نیست.
در کشورهای پیشرفتهی جهان اتاقهای فکر را “قوهی چهارم” مینامند؛ قوهای در تراز سه قوهی دیگر که ساختار یک حاکمیت را میسازند.
اتاق فکر بنا بر ماهیت یک “پژوهشکده” یا نهاد تحقیقاتی است که دست کم باید یکی دو پژوهشگر تمام وقت در آن کار کنند و چنانکه خواهیم گفت به تولید “فکر” بپردازند. البته این نوع پژوهشکده تفاوتهای بارزی با پژوهشکدههای مرسوم دارد. دلیل آن ماموریت و کارکردهایی است که از اتاقهای فکر انتظار میرود و تا حد زیادی روش پژوهش در اتاقهای فکر را از سایر پژوهشکدهها متمایز میسازد. پس با تخصیص یک اتاق و چند میز و صندلی و سال و ماهی یک جلسه در آن چیزی به نام اتاق فکر شکل نمیگیرد. حتا اگر شمار این جلسات (و به عبارتی “دور هم نشستنها”) قابل توجه باشد، باز هم نمیتوان و نباید آن را اتاق فکر نامید. البته اتاقهای فکر از تکنیکهایی چون هماندیشی و پانل، که مستلزم دور هم جمع شدن و گفتوگو کردن است، در کنار سایر تکنیکها استفاده میکنند. این توضیحات باید کافی باشد تا بدانیم که چرا اتاقهای فکر را “اندیشکده” و نه “پژوهشکده” مینامند.
عنوان “اندیشکده” نباید کسی را بترساند و این توهم را ایجاد کند که راهاندازی و نگهداری اتاقهای فکر مثلاً برای شرکتهای متوسط ممکن نیست و این فرصت تنها در اختیار سازمانها و شرکتهای بزرگ قرار میگیرد. شما حتا میتوانید با استخدام یک پژوهشگر (و نه کارشناس) تمام وقت که با شیوههای پژوهش در اتاقهای فکر آشنا باشد، صاحب یک اتاق فکر شوید.
اتاقهای فکر چه میکنند؟
اتاقهای فکر، همچنانکه از نام آنها برمیآید، به منظور تولید “فکر” ایجاد میشوند، اما این فکر شامل چه محتوایی است و چه کاربردهایی در سطوح ملی، بخشی و یا سازمانی دارد؟ به بیان دیگر، اتاقهای فکر چه ارزشی برای کارفرمایان خود تولید میکنند؟
ما در شرایطی به سر میبریم که دولتمردان و سیاستگذاران در سطوح ملی و مدیران و رییسان در سطوح سازمانی باید قدر لحظهها را بدانند؛ گاه به این دلیل که نیروهای اجتماعی و سیاسی همسو و همراستا شدهاند و این همسویی میتواند به خلق فرصتهای بزرگ بینجامد و گاه به این دلیل که یک بحران آنها را وادار میکند تا ابتکار عمل را به دست گیرند و دست به اقدامهای اساسی بزنند. به بیان دیگر اغلب اوقات آنها باید شتابانه “تصمیم” بگیرند؛ امری که دسترسی به اطلاعات روزآمد، قابل فهم، معتبر و سودمند را ایجاب میکند. اما در اغلب موارد، اطلاعاتی که به سیاستگذاران و مدیران ارشد میرسد، فاقد نظاممندی و غیر قابل اتکاست و یا به دلایلی توسط برخی ذینفعان مخدوش میشود. برخی اطلاعات و ایدهها نیز گاهی چنان پیچیده است که سیاستگذاران و مدیران در درک و استفاده از آنها به دردسر میافتند. گاهی نیز این اطلاعات از نظر سیاسی، اقتصادی و یا اداری غیر قابل مصرف بوده و یا مورد پسند تصمیمگیران نیستند. اینجاست که پای اتاقهای فکر به میان میآید.
اتاقهای فکر در واقع تصمیمگیری را برای سیاستگذاران و مدیران ارشد تسهیل و قابل اعتمادتر میکنند. این کار از طریق تولید “بستههای سیاستی” یا “بستههای کمک به تصمیمگیری” انجام میشود. این بستهها که امروزه “هوشمندی استراتژیک” نامیده میشوند، حاوی اطلاعات درست در زمان درست برای فرد درست هستند تا او بتواند بهتر تصمیم بگیرد. از این رو میتوان اتاقهای فکر را نهادهای “تصمیمسازی” هم نامید. این تصمیمها مشخص میکنند که چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید انجام شود، و این تعریف سیاستگذاری است. پس میتوان اتاقهای فکر را نهادهایی دانست که به “سیاستگذاری” و در نهایت به “برنامهریزی” کمک میکنند.
اتاقهای فکر از یک سو میتوانند “سیاستگذار پرور” و “مدیر پرور” باشند و از سوی دیگر میتوانند پذیرای سیاستمداران و مدیرانی باشند که به مرحلهی بازنشستگی اجرایی رسیدهاند و یا به هر دلیل وقفهای در فعالیتهای اجرایی آنان ایجاد شده است.
اما اتاقهای فکر را نهادهای ویژهی “ایدهآوری” و “نظریهپردازی” هم نامیدهاند. فلسفهی این نامگذاریها این است که “فکر” تولیدشده در اتاقهای فکر از دو مولفه تشکیل میشود: ایده و نظریه. این ایدهها و نظریات در واقع مبنای تصمیمگیریها و سیاستگذاریها در سطوح مختلف قرار میگیرند. اهمیت ایدهپردازی اتاقهای فکر، بهویژه آنهایی که در سطوح ملی و فراملی کار میکنند به قدری است که جیمز ای. اسمیت اتاقهای فکر را “کارگزاران ایدهها” مینامد؛ خواه اعضای اتاقهای فکر خود خالق ایدههای جدید باشند و خواه ترکیبی جدید یا کاربردهای تازهای از ایدههای موجود ارایه دهند. اتاقهای فکر این ایدهها را به نقشآفرینان بیشماری ارایه میکنند؛ و از همه بیشتر به مقامهای ارشد و تصمیمگیرندگان در دستگاههای مختلف. این کار از راههایی همچون برگزاری سمینارها و همایشها، تولید کتاب، گزارش و نشریه، و حضور در رسانههای گروهی (رادیو، تلویزیون) امکانپذیر میشود. این فعالیتها در واقع میتواند مجرایی برای کسب درآمد نیز باشند.
اتاقهای فکری که در سطوح ملی فعالیت میکنند، دست کم دو کارکرد دیگر نیز دارند: کارگزاری مغزها و ادارهی شبکههای شخصی.
کارگزاری مغزها این است که اتاقهای فکر معمولاً به پشتوانهی افراد مغزها را نیز جابهجا میکنند. اینکه تحلیلگران یا انواع پژوهشگران وابسته به اتاقهای فکر به مقامهای سیاسی ارشد در دولت یا پارلمان و بالعکس برسند، گونهی ارزشمندی از تعامل اتاقهای فکر با فرایندهای سیاستگذاری در سطوح کلان است که نمونههای آن بهویژه در ایالات متحده فراوان است. مسأله به زبان ساده این است که اتاقهای فکر از یک سو میتوانند “سیاستگذار پرور” و “مدیر پرور” باشند و از سوی دیگر میتوانند پذیرای سیاستمداران و مدیرانی باشند که به مرحلهی بازنشستگی اجرایی رسیدهاند و یا به هر دلیل وقفهای در فعالیتهای اجرایی آنان ایجاد شده است. “تجربه”ای که این افراد به اتاقهای فکر منتقل میکنند، ایدهها و نظریههای تولیدشده در اتاقهای فکر را از حالت انتزاعی خارج میکند.
حال ببینیم که منظور از ایجاد و ادارهی شبکههای شخصی چیست. اتاقهای فکر در سطوح ملی و بخشی خواه به برگزاری نشستهای خصوصی، سمینارهای محدود یا همایشهای عمومی بپردازند، و خواه به تبادل شخصیتهای برجسته با دولت، در هر حال شبکهای ایجاد و آن را اداره میکنند. این شبکهها گروهی از نقشآفرینانند که به پیوند دنیاهای متفاوت دولت، تجارت، دانشگاه، نیروهای مسلح و غیره کمک میکنند. اتاقهای فکر در این دنیاها که دلمشغولیها و حتا ادبیات متفاوتی دارند به اشاعهی آرا و نظرات خود میپردازند. اما ایدهها به خودی خود جریان نمییابند و برای این منظور نیازمند افرادند. اتاقهای فکر مکانهای حقیقی یا مجازی ایجاد میکنند تا گهگاه افرادی گرد هم به تبادل نظر بپردازند. در نتیجهی همین تبادل نظرهاست که اتاقهای فکر شبکههایی میسازند که در کشورهای پیشرفته شالودهی نظام سیاستگذاری را میسازند.
اتاقهای فکر را نهادهای ویژهی “ایدهآوری” و “نظریهپردازی” هم نامیدهاند. فلسفهی این نامگذاریها این است که “فکر” تولیدشده در اتاقهای فکر از دو مولفه تشکیل میشود: ایده و نظریه.
اتاقهای فکر درونسازمانی میتوانند تمام کارکردهای یادشده در بالا را به شکل محدودتر داشته باشند، اما در شمارهی بعد به طور مشخص توضیح خواهیم داد که اتاقهای فکر درونسازمانی چه میکنند و یا باید چه کنند تا حضور آنها در سازمان ارزشآفرین باشد.